تمدن نوینی در حال شکلگیری است و مناسبات موجود تمدنهای قبلی در حال فروپاشی است. انقلاب کشاورزی و تمدن صنعتی هر کدام سالها به طول انجامیدند تا جوامع را متحول و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی نوینی را برای جامعه فراهم کنند. اما امروز نکته حائز اهمیت این است که وجوه تمدن در حال تکوین علاوه بر اینکه بدیع است در عین حال در تعارض کامل با تمدنهای قبلی بهویژه تمدن صنعتی است و در همه اشکال اجتماعی بهویژه شهرها نمود دارد. در حوزه شهر، حاصل این تعارضها شکلگیری شهری با خصوصیات جدید است که از آن با عنوان «شهر سوم» یاد میکنیم.
جامعه صنعتی خود براساس 6 اصل کلی بنا شده که همه پدیدههای این جامعه بهویژه «شهر» از آن قواعد تبعیت میکنند. ظهور تمدن جدید و پیدایش عصر نوین با در همشکنی و فروپاشی این اصول ششگانه، تلاش در استقرار نظام جدید و ارائه مفهوم نو از «شهر» دارد. این دو نظام در راستای اصول ششگانه مورد بررسی قرار میگیرد.
استانداردسازی؛ همسانی فضاهای شهری
یکی از آشناترین اصول شهر صنعتی، استاندارد کردن و همسانسازی است. فعالیتها و اقدامات شهرسازی و معماری شهر صنعتی به مقدار زیادی استاندارد شده است. درون فضاهای شهری نواحی مختلف کشور بیش از پیش شبیه یکدیگر شدهاند و یک همسانی و همشکلی در فضاهای شهری بهوجود آمده است.
انتقال از تولید انبوه سنتی به موازات انبوهزدایی تولید، باعث شده که شهروندان امکان انتخاب بیشتری داشته باشند. قیمتهای استاندارد شده عصر صنعت اکنون بهتدریج با هم متفاوت میشوند زیرا کالاهای سفارشی باید قیمت خاص خود را داشته باشند.
تخصصیسازی؛ تسریع جریان کار
با تسریع جریان تقسیم کار، متخصصین و کارگرانی که در یک کار مهارت داشتند و دائماً همان را تکرار میکردند، جایگزین روستایی همه فن حریفی شدند که بهطور مستمر کار میکرد. همچنین با پیشرفت صنعت، بازار میان صاحب دانش و مشتری حائل شد و آنها را به 2گروه مشخص تولیدکننده و مصرفکننده تقسیم کرد. در شهر سوم شاهد مشارکت آگاهانه سیاسی و اجتماعی شهروندان در امور مربوط به جامعه شهری هستیم.
همزمانسازی؛ اهرم وقتشناسی
در تمدن صنعتی همزمانسازی، انسان را به قابلیتهای ماشین شدیداً وابسته کرد و کل زندگی اجتماعی را به یک چارچوب مشترک محدود ساخت. وقتشناسی مفهوم عام یافت. تأخیر یک کارگر و کارمند بلافاصله میتوانست کار بسیاری از افراد دیگر را در کارخانه یا اداره مختل سازد. بنابراین فشار فرهنگی شدیدی برای وقتشناسی وجود داشت. همزمانسازی تأثیر مستقیمی روی حملونقل و ترافیک شهری و همچنین محیطزیست داشت. تأکید بر ساعات کار انعطافناپذیر و انبوهی باعث شد تا ساعات پرازدحام ترافیک اعصاب خردکن بهوجود آید. اما امروزه زمان شناور و انبوهزدایی زمان مطرح شده است.
تراکم ؛حاصل تمدن صنعتی
پدیدار شدن بازار، اصل دیگری از تمدن صنعتی یعنی اصل تراکم را بهوجود آورد. شهر صنعتی تقریباً بهطور کامل به ذخایر سوخت فسیلی (نفت و گاز و...) وابستهاند؛ برخلاف دوره قبل که از منابع پراکنده انرژی استفاده میشد. صنعت، جمعیت را همانند انرژی متراکم ساخت، افراد را از روستاها جمعآوری کرد و آنها را در شهرهای بزرگ سکنی داد. امروزه و در شهر سوم فراگرد معکوسی آغاز شده است و شاهد پراکندگی شدید جمعیت از نظر جغرافیایی هستیم. شهر سوم در زمینه انرژی دیگر به ذخایر متراکم و سوختهای فسیلی متکی نیست، بلکه اشکال گوناگون و بسیار پراکندهتر انرژی را مورد استفاده قرار میدهد. آزمایشهای بیشماری را میبینیم که هدفشان یافتن بهترین شیوه «عدمتراکم» در مدارس، بیمارستانها و سایر فضاهای شهری است.
بیشینهسازی
جدایی تولید و مصرف در همه جوامع صنعتی «وسواس بزرگطلبی» را وسعت بخشیده و به سرعت موجب رشد کلانشهرها، کارخانهها و شرکتهای بزرگ، بزرگراهها و ایجاد عناصر فیزیکی بزرگ، عظیمالجثه و هراسانگیز در فضاهای شهری شد. در شهر سوم عقیده «کوچک زیباست» به جای «بزرگتر بهتر است» رایج شده است. شرکتها اکنون بهطور فعال در جستوجوی شیوههایی برای کاهش حجم کار واحدهایشان هستند. تکنولوژی جدید و انتقال فعالیتها از صنعت به خدمات هر دو بهشدت، مقیاس عملیات را کاهش میدهند. مقیاس مناسب و ترکیب هوشمندانه بزرگ و کوچک بهعنوان اصل شهر سومی مطرح شده است. در این میان بیشینهسازی بهعنوان یک اصل شهر صنعتی کمکم از صحنه خارج میشود و جای خود را به مقیاس مناسب در شهر سوم میدهد.
تمرکز؛ شالوده جامعه
آخرین اصلی که شهر صنعتی خود را بر آن بنا نهاده، تمرکز است. تمرکز در تمام ساختارهای موجود جامعه بهویژه ساختارهای سیاسی و اقتصادی که شالوده هر جامعهای است، شکل گرفته است. در حالی که تمامی جوامع هم به تمرکز و هم به عدمتمرکز نیاز دارند، جامعه شهری عصر صنعت تنها به تمرکز گرایش یافت و از عدمتمرکز گریزان شد.حوزه بحث و گفتار درخصوص دگرگونیها و تغییر و تحولات آینده جوامع شهری در ابعاد و شکلهای مختلف بسیار وسیع است.
جامعه بر مبنای خانواده
جامعه شکلیافته در شهر سوم بر کانون خانه، بنیاد میشود. در پیشرفت به سوی نظام تولیدی جدید، توانایی بالقوهای برای تحول اجتماعی نهفته است که دورنمایی آنچنان هراسناک دارد که کمتر کسی مایل است به معنای واقعی با آن مواجه شود زیرا چیزی نمانده که حتی فضای داخلی خانههایمان را هم از بنیان دگرگون سازد. نظام جدید تولید علاوه بر کوچکتر کردن واحدهای تولید، علاوه بر نامتمرکز کردن و از شهر بریدن تولید و علاوه بر دگرگون ساختن خصلت واقعی کار، میتواند میلیونها انسان را از کارخانهها و ادارات زندان مانند عصر صنعت آزاد کند و به فضای اصلیشان که از ابتدا بدان تعلق داشتهاند (یعنی خانه)، بازگرداند.
شهروند کامل در شهر سوم
با حرکت به آن سوی تمدن صنعتی و پا گذاشتن به عرصه فراصنعت، آنچه اتفاق میافتد تنها انتقال از نظام انرژی به نظامی دیگر یا از یک بنیاد تکنولوژیک به بنیاد دیگر نیست. انسان درون خود نیز انقلابی برپا میدارد. بدین ترتیب شهروندانی کاملتر و متعادلتر در عرصههای اجتماعی ظهور مییابند. این شهروندان در مقایسه با شهروندان سابق با یکدیگر تفاوتهای فاحشی داشته و از وجوه مختلف متمایزتر خواهند بود. اغلب آنان به احتمالی، زودتر رشد خواهند کرد و در سنین پایینتری پذیرای مسئولیت خواهند شد و از قدرت انطباق و سازگاری بیشتری برخوردار خواهند بود و فردیت بیشتری پیدا میکنند. این افراد احتمالاً بیش از والدینشان الگوهای اقتدار را در جامعه مورد سؤال قرار میدهند و در زندگی آنها تعادل بیشتری برقرار میشود؛ تعادل بین کار و تفریح، بین تولید و مصرف، بین کار فکری و کاردستی و بین عینیت و ذهنیت.
الگو یا ساختار شهر سوم
ساختار شهر سوم اساسا بر پایه مناسبات و پیشرفتهای فنی و الکترونیک شکل خواهد گرفت. این ساختار در برگیرنده حالاتی از زندگی شهروندان، نظام و سازمان ویژه و دولت و حکومت منحصر به فرد است. تمامیت این الگو به اعتبار ایجاد زیرساختار الکترونیک امکان تحقق، بروز و ظهور مییابد.
شهر سوم آرمانشهر نیست
یکی از اصلیترین موانع فراروی مدیریت شهری، بهخصوص در کلانشهرها، چند پارگی مدیریت شهری در عرصه سیاستگذاری، تصمیمسازی، برنامهریزی، هدایت و نظارت است. شهر سیستمی پویاست که عملکردهای ساختارهای آن، پیوسته با هم تعامل دارند؛ برای تنظیم این روابط و پایداری سیستم، هماهنگی و یکپارچگی در مدیریت آن ضروری است و ما نمیتوانیم کارکردهای مختلف شهر را به مدیریت منفک و بدون ارتباط با هم بسپاریم و انتظار بهبود وضعیت داشته باشیم.
شهر سوم تصویر شفاف از دگرگونیهای بدیع، بنیادین و در عین حال واقعی در همه ابعاد حیات فردی و جمعی است. این شهر را نمیتوان یک آرمانشهر نامید در عین حال یک ضدآرمانشهر هم نیست. شهر سوم نوعی آرمانشهر عملی است که نه بهترین و نه بدترین دنیای ممکن است بلکه دنیایی است هم تحققپذیر و هم دنیایی که پشت سر گذاشتهایم. چنین شهری به حالت سکون باقی نمیماند، پسگرا نخواهد بود و سعی نخواهد کرد تا خود را براساس یک مدل آرمانی متعلق به گذشته بسپارد. این شهر یک جامعه بیرحم دیکتاتوری نخواهد بود و ذاتاً جنگطلب نیست. در شهر سوم شهروندان موجوداتی بیهویت و همسان نیستند و بهطور خلاصه در این شهر میتوان جامعهای را تصور کرد که به تفاوتهای فردی امکان بروز میدهد و تنوع نژادی و منطقهای، مذهبی و پاره فرهنگی را به جای سرکوب کردن با آغوش باز میپذیرد.
شهر سوم ایستا نیست بلکه با نوآوریهای خود دائماً در حرکت است، ولی در عین حال قادر است برای آنان که خواستار ثبات نسبی هستند یا بدان نیاز دارند، محدودههای تقریباً باثباتی فراهم کند. در شهر سوم دیگر بازار، محور نیست و اساساً خلاقیتهای هنری موردتوجه است. شهر سوم شهری است در مقیاس انسانی با مردمی که با محیطزیست سازگاری بیشتری دارند. اگر تکوین شهر اول را همزمان با انقلاب کشاورزی تلقی کنیم این شهر تا سال 1650 شکل گرفته که همان مفهوم شهر را بیان میکند. بین شهر و روستا تفاوت و تقابل وجود ندارد. مدنیت فرهنگی حاکم است. روابط، رودررو و انسانی است.
در شهر دوم که از سال 1650 میلادی به بعد و همزمان با تحولات صنعتی شکل گرفته، مناسبات قبلی دگرگون شده و شهر بر روستا حاکم شده است. تقابل بین شهر و روستا مشهود شده و سطوح تفاوت 2جامعه ملموس و چشمگیر است و ویژگیهای نظام صنعت در شهر دوم کاملاً نمود مییابد. شهر دوم مکان خشونت میشود و هراس خاص در شهروندان حاکم است. نمادها و فضاهای شهری همشکل و به دور از تنوع است. شهر سوم که با رخدادهای شگرف الکترونیک در دهههای اخیر شروع به شکلگیری میکند، متناسب با ویژگیهای نظام اقتصادی- اجتماعی خاص جوامعی که دوره صنعت را پشت سر گذاشته و در حالگذار به جامعه فراصنعت هستند، سازماندهی میشود.